از سال اول راهنمایی یعنی همون 12-13 سالگی شروع کردم به خاطره نوشتن تا همین سال آخرم می نوشتم اما الان دیگه خبری از اون دفتر خاطره ی همیشگی نیست دیگه حس این کارارو ندارم البته شاید علت دیگه ای هم داشته باشه اما الان خودمو با پست گذاشتن تو وبلاگ سرگرم کردم .
جدیدا تصمیم گرفتم تمام دفتر خاطره هامو بسوزونم.هم جا گرفته هم محتواش با فکرای الانم جور در نمی یاد.وبلاگ و زدم واسه خاطره نویسی اما خاطره نویسی بهونس در واقع همدم دیگه ای جزء نوشتن ندارم.
دارم خودم و گول می زنم،از بس تنها موندم ،دیدم هیچ دوستی نیست رفتم سراغ نوشتن،انقد نوشتم و نوشتم که برام عادت شد.اسمشو گذاشتم خاطره ولی همیشه از اینکه بعضی ها نوشته هامو بخونن واهمه داشتم ولی بازم بهش گفتم خاطره........
دیگه رو کاغذ ننوشتم ،اون عادت 6 سال رو گذاشتم کنار خیلی سخت بود ولی خودمو به نوشتن تو وبلاگ عادت دادم اما بازم گفتم خاطره نویسی...حیف که هنوزم جزء این نمیشه اسم دیگه ای براش گذاشت.
اما اینا خاطره نیستن.....اینا حرفای دلمن که خیلی دوست دارم کسی باشه که بهش بگم اما نبوده،نیست،نخواهد بود.منم کم نمیارم و می نویسم....انقدر می نویسم تا بمیرم!
مردن هم می تونه کانورتوره خوبی برای ورژن قدیم به جدید باشه.
گفتنش سادس اما خدا می دونه که این انسان لعنتی چقدر موقع جون کندن آرزو داره که یه لحظه بیشتر تو این دنیای نمی دونم چی بمونه.
تو این دنیایی که واسه همه چی هلپ داره اما تو نمی دونی ته ته اون رو کی گفته،درسته یا غلط!
همه برات نظر دارن، هرکی یه چیز میگه، هر روز ورژن ها تغییر می کنن، گناه های دیروز از گناه بودن در میان و آپدیت میشن، حالا دیگه اونا گناه نیستن اینجا مردم میگن"ورژن جدیدش اومده"تو هم به خاطره اینکه پیششون کم نیاری میگی اکی همینو نصب می کنم.
دیگه آنتی ویروس ها کار نمی کنن شایدم صاحباشون بیخیال آپدیت کردن اونا شدن ولی ممکنه آنتی ویروس های آپدیت شده ام دیگه جواب گوی این ویروس های غول آسا نیستن.
من از این دنیا که هر روز داره بدتر از دیروز میشه بدم میاد.
نه شایدم این منم که گناه های امروزم بیشتر از دیروز شده...........شاید دیگه نمی تونم جلو خودمو بگیرم.
نمی دونم یهو چی شد؟ !!! چرا یهو از همه چی زده شدم، انگار دیگه خسته شدم ، دیگه آپدیت شدم الان باید سعی کنم اسپرت
بشم ، آدما دیگه ورژن های قدیمی رو نمی پسندن!
الان مغزم موقع نصیحت دادن بزرگترها خطا میده.اصلا سیستم بدنیم نصیحت رو کامپایل نمی کنه!
نمی دونم چرا این روزا اصلا آروم و قرار ندارم،احساس می کنم" خیلی تنهام"
نظرات شما عزیزان:
|